زن ژاپنی مینکو ایوازاکی نه تنها در کشور زادگاهش بلکه حتی فراتر از مرزهای آن شناخته شده است. محبوبیت به لطف فعالیتهایش به وجود آمد: مینکو در سن 21 سالگی به یک گیشا حرفه ای تبدیل شد. وی تقریباً هفت روز در هفته و به مدت هشت سال کار کرد ، به شرطی که سلامتی اش اجازه دهد: او در جشن های سطح ایالت شرکت می کرد ، از روسای جمهور ، شاهزادگان و پادشاهان پذیرایی می کرد و میلیون ها نفر درآمد داشت.
ماساکو کوچک در خانواده یک اشرافی نابود شده شینزو تاناکا از قبیله میناموتو در سال 1949 متولد شد. خانواده او در مضیقه بودند ، بنابراین دختر و خواهرانش برای زندگی در اوکیا - مکانی که در آن هنرهای باستانی گیشاهای آینده را آموزش می دهند - فرستاده شدند. مهماندار چنان عاشق ماساکو شد که پدر و مادرش را به فرزندخواندگی دعوت کرد. آنها فهمیدند که این فرصتی است برای دختر برای شروع زندگی ، بنابراین آنها موافقت کردند. پس از آن بود که ماساکو نام و نام خانوادگی جدیدی دریافت کرد - مینکو ایواساکی.
هنگامی که این دختر شش ساله بود ، به او رقصهای سنتی ژاپنی ، نواختن آلات موسیقی ، خوشنویسی ، آداب و قوانین پیچیده مراسم چای را آموزش دادند. مینکو در سن 15 سالگی به "مایکو" تبدیل شده بود ، یعنی به عنوان یک گیشا حرفه ای به یکی از مراحل آموزش رسید. حتی پس از آن ، ایوازاکی با همراهی مربی ارشد ، در جلسات با مشتریان شرکت می کرد. شهرت مینکو توانایی ، که دارای جذابیت عالی نیز است ، ابتدا در کیوتو گسترش یافت ، و هنگامی که او در 21 سالگی گیشا شد ، در سراسر ژاپن. او اتفاقاً رئیس جمهور آمریکا جرالد فورد ، کارگردان الیا کازان ، بازیگران مشهور ، اعضای خانواده سلطنتی انگلیس را پذیرفت.
منابع باز
در اوایل دهه 90 ، مینکو درباره نویسنده آمریکایی درباره حرفه و حرفه خود گفت. او به تاریخ و آداب و رسوم سرزمین طلوع خورشید علاقه داشت ، به دختران گیشا و ویژگی های حرفه آنها علاقه داشت. گلدن غیر صادقانه عمل کرد ، اولاً ، او همه چیز را به روش خود تغییر داد و گیشا را به عنوان کارگران جنسی به تصویر کشید و ثانیاً ، با انتشار نام مینکو در بخش "تقدیرنامه ها" شرایط ناشناس ماندن را نقض کرد.
ایوازاکی ناامید بود ، اما تسلیم نشد و تصمیم گرفت از گلدن شکایت کند. وی در این پرونده پیروز شد و مبلغ مناسبی از نویسنده به دلیل خسارت معنوی دریافت کرد و پس از مدتی مینکو کتاب "خاطرات واقعی یک گیشا" را نوشت که در آن داستان واقعی خود را بیان کرد.
اتفاقاً ، ایوازاکی حتی به تور رفت تا شخصاً نماینده کتاب در کشورهای مختلف باشد. بنابراین ، در سن پترزبورگ ، ایوازاکی گفت که او بدن خود را نفروخت ، همانطور که طلایی در رمان خود ادعا کرد! او هنری را فروخت ، که به دلیل حرفه گیشا به او واجب بود: هنر زنانگی ، رقص ژاپنی ، مکالمه ، آشپزی و بسیاری از ظرافتهای دیگر که از کودکی آموخته بود.
به مدت هشت سال ، مینکو تقریباً استراحت نکرد ، اما درآمد زیادی کسب کرد. با این حال ، دختر در سن 29 سالگی متوجه شد که دیگر نمی خواهد سلامتی و زندگی شخصی خود را فدا کند ، بنابراین تصمیم گرفت که حرفه گیشا را ترک کند.
زندگی شخصی مینکو در طول کارش حتی در صورت داشتن تعداد زیادی خواستگار ، واقعاً پیش نرفته است. او مدتها با بازیگر محبوب ژاپنی شینتارو کاتسو که تقریباً دو برابر سن او بود و همچنین ازدواج کرده بود ، رابطه پنهانی داشت. آنها به این دلیل از هم جدا شدند که شینتارو جرات نکرد خانواده را ترک کند و روابط خود را با مینکو رسمی کند.
هنگامی که دختر حرفه خود را ترک کرد ، با هنرمند و مرمتگر Jinichiro Sato آشنا شد. در سال 1982 این زوج ازدواج کردند و یک سال بعد صاحب یک فرزند دختر به نام کوسوکه شدند.
امروز آنها در حومه کیوتو زندگی می کنند و از توجه غیرضروری طفره می روند. پیش از این ، مینکو سالن های زیبایی داشت ، اما اکنون او با شوهرش مشغول هنر است: او بومها را نقاشی می کند و بازیابی می کند.